- سال گرفتن
- یادبود برای مرده گرفتن
معنی سال گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- سال گرفتن ((گِ رِ تَ))
- مراسم سالگرد شخص مرده را برگزار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هماهنگ شدن
پیشگویی کردن کندایی پیش بینی کردن حوادث در وقایع گذشته و آینده کسی فال زدن تفال کردن
طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
پا گرفتن
روانه شدن، رونده
عیب گرفتن طعنه زدن
گرفتن و نوشیدن پیاله شراب، میخواره شدن باده پرست گردیدن
پناه بردن تحت حمایت کسی در آمدن
زندگانی یافتن، قوت یافتن پس از ضعف و بیماری قوت شدن پس از سستی، جنبان شدن پس از افسردگی: (مار افسرده در آفتاب جان گرفت)، جان ستدن چنانکه عزرائیل از آدمی، کشتن قتل. یا جان گرفتن خاطرات کسی. بیاد او آمدن آنها
منزل کردن، جایگزین شدن
شعله ور شدن، مشتعل شدن، اشتعال
اعراض کردن، منحرف شدن
با خبر شدن
مشغول شدن افراد سپاهی به کندن سوراخهایی در زیر قلعه دشمن
مشغول شدن افراد سپاهی به کندن سوراخهایی در زیر قلعه دشمن
سویی را پاس داشتن کرانجیگری
روشن شدن زدوده گشتن جلا یافتن
زدوده شدن، جلا یافتن
پیمان گرفتن، عهد گرفتن
آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
کنایه از به وصال کسی رسیدن و با او هم آغوشی کردن
عمل فرو بردن دندان در چیزی، دندان گرفتن، گاز زدن
کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن
پس گرفتن، واپس گرفتن، چیزی از کسی گرفتن، چیزی به چنگ آوردن
کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن
با تردستی طاسها را طوری انداختن که خالهای مورد نظر بیاید گرفته زدن کعبتین
پارسی است تلا گرفتن در زر گرفتن مطلا کردن بزر گرفتن: دندان را طلا گرفت
فرو گرفتن فرناس گرفتن ناگاه گرفتن کسی را اغتفال
کار گرفتن کسی را. بکاری نصب کردن بکار گماشتن
پیمان گرفتن پشت گرفتن عهده گرفتن از کسی پیمان گرفتن: من از او قول گرفتم که فردا به منزل ما بیاید
گاز زدن: تا بود در تو ساکنی بر جای زلف کش گازگیر و بوسه ربای. (هفت پیکر)
احمق دانستن ابله پنداشتن
سرخ شدن قرمز گردیدن: ز چشم من زمین زان لعل گیرد که هر دم آسمانم نعل گیرد. (اسرارنامه. چا. گوهرین. 68)